نرخ بهره یا Interest Rate
در ایالات متحده نرخ بهره چگونه تعیین میشود؟
فدرال رزرو نقش زیادی در تعیین نرخهای کوتاه مدت و میان مدت دارد. کمیته بازار آزاد فدرال (Federal Open Market Committee یا FOMC)، از هفت نفر که جزو هیئت مدیره هستند و پنج نفر از روسای ۱۲ بانک منطقهای فدرال رزرو تشکیل میشود. این کمیته در سال چندین جلسه تشکیل داده و هدف نرخ بهره فدرال را تعیین میکنند. بانکها ذخایر خود را با این نرخ به یکدیگر وام میدهند. نرخ وجوه فدرال (Federal Funds Rate) مبنای نرخهای بهره دیگر مانند نرخ وامهای رهنی، بدهی کارتهای اعتباری و خطوط اعتباری وثیقه شده با مسکن و… است.
برای نرخهای وام بلندمدت، بازار اوراق قرضه (Bond) را داریم. معاملهگرانی که اوراق خزانهداری (Treasury bonds) را خرید و فروش میکنند، بازده اوراق (Yield) را بر اساس انتظاراتی مانند تورم و رشد اقتصادی، بالا و پایین میبرند. وقتی بازده این اوراق افزایش مییابد، نرخ وامهای رهنی ۳۰ ساله و سایر وامهای مرتبط با بازدهی اوراق خزانه بلندمدت و همچنین نرخهای مربوط به دیگر اوراق قرضه منتشر شده توسط دولتهای ایالتی، محلی و شرکتها افزایش مییابند. سقوط بازده اوراق خزانهداری دقیقا عکس این اتفاق را سبب میشود.
آیا بازده اوراق خزانه همیشه با افزایش نرخ بهره توسط فدرالرزرو افزایش مییابد؟
خیر. بازده کوتاهمدت و میانمدت نرخ وجوه فدرالرزرو را دنبال میکنند. اما بازده اوراق بلندمدت خزانهداری نسبت به انتظارات تورمی و همچنین پیشبینی نرخ وجوه فدرال واکنش بیشتری نشان میدهد. کالین مارتین (Collin Martin)، یک متخصص در موسسه شواب (Schwab) میگوید: «هنگامی که فدرالرزرو نرخها را افزایش میدهد، ضرورتاً بازدهی اوراق طولانی مدت افزایش پیدا نمیکنند.»
تفاوت بین نرخ بهره و بازده اوراق قرضه چیست؟
نرخ بهره معمولا به بهره سالانهی بدهیهای ایجاد شده با پرداخت وام یا سپرده پس انداز، مانند حسابهای بازار پول (MMA: یک نوع حساب بانکی) یا گواهی سپرده اشاره دارد. اوراق قرضه معمولا تا زمان سررسید، بهره میاندورهای ثابتی را پرداخت میکند که به آن کوپن (Coupon) میگویند. وقتی یک شرکت اوراق قرضه منتشر میکند، نرخ کوپن و بازده با هم مطابقت دارند، اما این شرایط همینطور باقی نمیماند چرا که اوراق قرضه معامله میشوند و قیمت آنها نوسان میکند. به عنوان مثال، یک اوراق قرضه با ارزش اسمی (Face Value) ۱۰۰۰ دلار با نرخ سود ۱۰ درصد، ۱۰۰ دلار در سال پرداخت میکند و ۱۰ درصد سود میدهد اما اگر قیمت اوراق به ۹۰۰ دلار کاهش یابد، با خرید آن، بازده ۱۱.۱ درصد بدست خواهید آورد و اگر قیمت آن به ۱۱۰۰ دلار افزایش یابد بازده به ۹.۱ درصد میرسد. (ارزش اسمی یک ورق بهادار به ارزش آن در زمان سررسید گفته میشود که معادل ارزش اسمی آن ورق، دلار دریافت میشود.)
چه عواملی تعیین میکنند که قیمت اوراق بهادار در برابر تغییرات نرخ بهره چه واکنشی نشان دهد؟
هرچه زمان سررسید اوراق قرضه بیشتر باشد، حساسیت آن نسبت به تغییرات نرخ بهره بیشتر است. به عنوان مثال اگر اوراق قرضه خزانهداری ۳۰ ساله با کوپن ۷ درصد به فروش برسد، قیمت اوراق خزانهداری ۳۰ ساله با کوپن ۵ درصد به شدت کاهش پیدا میکند. چرا که تفاوت ۲ درصد پس از ۳۰ سال تفاوت قابل توجهی ایجاد میکند. اما اوراق قرضه پنج ساله با کوپن مثلا دو درصد، درآمد آنچنانی را در طول عمر خود ایجاد نمیکند. به علاوه اوراق قرضه کوتاه مدت سریعتر به سررسید میرسند در نتیجه سرمایهگذاران قادرند با سرعت بالاتری، دوباره در بازارهای با بازده بیشتر سرمایهگذاری کنند.
بهترین راه برای بررسی حساسیت یک اوراق قرضه به نرخ بهره، بررسی مدت زمان مانده تا سررسید آن است. ارزش یک اوراق قرضه با دوره سررسید پنج سال، در صورت افزایش یک درصدی نرخ بهره، به اندازه ۵ درصد کاهش مییابد. اوراق خزانهی ۱۰ سالهای که فرضا در یک سال گذشته ۲.۴ درصد بازدهی داشته است و اکنون ۹ سال تا زمان سررسید آن باقی مانده، اگر نرخ بهره یک درصد رشد کند حالا ۴ سال زمان میبرد تا مقدار سود دریافتی از این اوراق به حدی برسد که کاهش ایجاد شده در قیمت اوراق به سبب افزایش نرخ بهره را جبران کند.
نرخ بهره چه تاثیری بر اقتصاد دارد؟
با کاهش نرخ بهره، فعالیتهای اقتصادی با ارزانتر شدن وامستانی، تحریک میشوند و مصرفکنندگان و مشاغل به افزایش هزینهها و سرمایهگذاری تشویق خواهند شد. نرخ بهره بالا برعکس عمل میکند. نرخ بهره بالا با افزایش هزینه وامستانی برای بانکها، مشاغل و مصرفکنندگان، فعالیتهای اقتصادی را محدود میکند. فدرالرزرو با تنظیم نرخهای کوتاه مدت، سرعت اقتصاد را در سطحی پایدار حفظ میکند تا تورم بسیار بالا یا بسیار پایین رخ ندهد. اما بانکهای مرکزی همیشه موفق نیستند. در بحران مالی (Great Recession) سال ۲۰۰۸ فدرال رزرو نرخ بهره را به نزدیک صفر کاهش داد اما نتوانست جلوی رکود را بگیرد. همچنین بهبودی پس از رکود نیز به کندی رخ داد.
چه رابطهای بین تورم و نرخ بهره وجود دارد؟
با ظهور علائم تورم، نرخ بهره (و بازده اوراق قرضه) افزایش مییابند. اگر بانک فدرال متوجه شود که اقتصاد برافروخته (Overheating) شده است، بانکداران در بانکهای مرکزی، نرخ بهره را برای کاهش فعالیت اقتصادی و مهار افزایش قیمتها، افزایش میدهند. هنگامی که تورم کاهش پیدا میکند، اگر بانک مرکزی احساس کند که این کاهش تورم منجر به رکود میشود (Recession)، نرخها را کاهش میدهند. بانک فدرال نمیخواهد تورم خیلی پایین باشد چراکه این امر باعث کاهش هزینهها و فعالیت اقتصادی میشود. معمولا بانکهای مرکزی سطح تورم دو درصدی را به عنوان نرخ بهینه تورم در نظر میگیرند. در مجموع هدف از بالا و پایین کردن نرخ بهره، دستیابی به تورم پایدار و پایین، رشد اقتصادی پایدار و حداکثر اشتغال است.
نرخ بهره چه تاثیری بر بازار سهام دارد؟
در صورت کاهش نرخ بهره، شرکتها میتوانند هزینه وامستانی خود را کاهش دهند. این موضوع منجر به افزایش سرمایهگذاری و هزینهها شده و در نتیجه درآمد و سود نیز افزایش پیدا میکنند. با افزایش نرخ بهره، تقاضا برای کالا و خدمات کاهش مییابد و سود شرکتها تحت تاثیر قرار میگیرد و قیمت سهام کاهش پیدا میکند.
نرخ بهره همچنین میتواند با تاثیر بر بازده اوراق، بازده بورس را تحت تاثیر قرار دهد. وقتی نرخ بهره و بازده اوراق قرضه افزایش پیدا کنند، سرمایهگذاران ممکن است بازده بالاتر در بازار درآمد ثابت را جذابتر از سرمایهگذاری سهام بدانند. بیشترین آسیب پذیری از نرخ بهره و بازده اوراق قرضه در سهام ارزشی مبتنی بر سود تقسیمی مانند شرکتهای تلفن و خدمات عمومی (utilities) به عنوان نمایندگان اوراق قرضه شناخته میشوند. همچنین اگر سرمایهگذاران به این نتیجه برسند که افزایش هزینه استقراض منجر به تضعیف اقتصاد میشود، نرخهای بالا میتواند منجر به سقوط بازار سهام شود.
رابطه بین بازده اوراق ۱۰ ساله خزانه داری آمریکا و نرخ وجوه فدرال
در صورت افزایش نرخها، استراتژی سرمایهگذاری چگونه باید باشد؟
جفری گوندلاچ (Jeffrey Gundlach)، مدیرعامل شرکت DoubleLine Investment Management معتقد است که باید به اوراق قرضه که سررسید نسبتا کوتاهی دارند پایبند بود. وی میگوید نرخ بهره وام در صورت افزایش نرخ کوتاه مدت بازار به سمت بالا تعدیل میشود. (با مکانیسمی که پیشتر توضیح داده شد) گوندلاچ (Gundlach) همچنین بخشهایی از بازار بورس را که میتوانند از نرخ بهره و تورم بالاتر بهرهمند شوند، توصیه میکند. وی میگوید، سهام بانکها، شرکتهای صنعتی و تولیدکنندگان مواد پایه مانند مس و سیمان، در این سناریو خوب عمل میکنند.
نرخ بهره در بازار فارکس چه تغییری ایجاد میکند؟
در بازار فارکس، جریان سرمایه (Capital Flow) یکی از اصول فاندامنتال است. به طور خلاصه جریان سرمایه، به جهت حرکت وجوه نقد از یک کشور به کشور دیگر گفته میشود. به عنوان مثال اگر سرمایهگذاران به سمت سرمایهگذاری در یک کشور خاص علاقهمند شوند، قاعدتا برای سرمایهگذاری مجبور به خرید ارز آن کشور هستند و این امر جریانی از سرمایه به سمت آن ارز ایجاد میکند. به عنوان مثال هنگامی که سرمایهگذاران خارجی بخواهند در سهام S&P 500 سرمایهگذاری کنند، باید دلار خریداری کنند. این بدین معنی است که جریان سرمایه از ارز آن کشور وارد دلار میشود.
عوامل زیادی در ایجاد جریان سرمایه دخیل هستند اما یکی از مهمترین آنها، نرخ بهره است. درست مثل سرمایهگذاران، سفته بازان (Speculators) و معاملهگران همواره به دنبال حداکثر کردن بازده سرمایهگذاری خود هستند، کشورهایی که بالاترین نرخ بهره واقعی (نرخ بهره اسمی منهای تورم) را در کنار دادههای اقتصادی قوی دارند، بیشترین جذابیت را برای آنها دارد.
نرخ بهره چگونه ارزش ارزها را تغییر میدهد؟
در نمودار زیر، یک مثال عالی از جریان سرمایه در جفت ارز NZDUSD مشاهده میشود. در ساعت ۲۱:۰۰ به وقت گرینویچ (۱۲:۳۰ به وقت ایران) در روز چهارشنبه، بانک مرکزی نیوزلند (RBNZ)، تصمیم خود را برای افزایش نرخ بهره ( افزایش ۰.۲۵%) منتشر کرد. در آن زمان نرخ هدف بانک مرکزی به ۳.۲۵ درصد رسید و بلافاصله پس از آن قیمت دلار نیوزلند رشد چشمگیری پیدا کرد.
چرا این اتفاق رخ داد؟ وقتی بانک مرکزی نیوزلند نرخها را افزایش داد، اختلاف نرخ بهره میان دلار امریکا و نیزولند، به ۳ درصد افزایش یافت. معاملهگران و سرمایهگذارانی که میخواستند از این اختلاف نرخ بهره سود کنند، دلار آمریکا را فروخته و دلار نیوزلند را خریداری کردند. در نتیجه پول به سرعت از دلار آمریکا خارج و به دلار نیوزلند وارد شد که در نتیجه باعث حرکت زیر در نمودار مذکور شد.
نمودار ۱ ساعته جفت ارز NZDUSD
تاثیر افزایش نرخ بهره فدرال رزرو بر روی طلا
تصور عموم بر این است که افزایش نرخ بهره فدرالرزرو بر روی طلا تاثیر نزولی میگذارد، اما با نگاه به دادههای تاریخی نمیتوان چنین اظهار نظری داشت. چرا که همبستگی محکمی بین نرخ بهره و قیمت طلا وجود ندارد به طوری که در برهههایی حتی افزایش نرخ بهره منجر به صعود طلا شده است. از سال ۱۹۷۰ تا به امروز هبستگی بین نرخ بهره و قیمت طلا تنها حدود ۲۸ درصد بوده است.
به عنوان مثال در بازار صعودی دهه ۱۹۷۰، نرخ بهره بالا بود اما قیمت طلا نیز به سرعت در حال افزایش بود. در سال ۱۹۷۱، نرخ بهره به ۳.۵ درصد رسید و تا سال ۱۹۸۱ نرخ بهره بیش از چهار برابر افزایش یافت و به ۱۶ درصد رسید اما قیمت طلا از زیر ۵۰ دلار به رقم باور نکردنی ۸۵۰ دلار در هر اونس رسید.
همچنین در دهه ۱۹۸۰، زمانی که نرخ بهره به تدریج در حال کاهش بود، قیمت طلا نیز بازار نزولی طولانی مدت خود را شروع کرد. در طولا بازار صعودی طلا در دهه ۲۰۰۰، با افزایش قیمت طلا، نرخ بهره به طور کلی کاهش یافت، با این حال، چنین رخدادی نمیتواند شاهدی مبنی بر رابطه مستقیم میان قیمت طلا و نرخ بهره باشد.
زمانی که نرخ بهره نزدیک به صفر نگه داشته شد، قیمت طلا به سمت پایین اصلاح کرد در حالی که اگر این دو معیار با یکدیگر رابطه عکس داشته باشند (افزایش نرخ بهره = کاهش قیمت طلا) نباید چنین رخدادی اتفاق میافتاد. در طرف دیگر حتی زمانی که بین سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶، نرخ بهره فدرال رزرو از یک درصد به ۵ درصد افزایش یافت، طلا به رشد خود ادامه داده و ارزش آن نزدیک به ۵۰ درصد افزایش یافت.
سخن پایانی
تحلیل برابری نرخ ارز، دنیایی از دانش نیاز دارد که نرخ بهره و نرخ تورم یکی از آنها است. معاملهگر بنیادی باید به طور کامل تفاوتهای نرخ بهره و تاثیر آنها بر تغییرات نرخ ارز را دنبال کرده و از آنها برای ایجاد معاملههای سودآور استفاده کند.
با این حال، گاهی ممکن است حرکت ارز برخلاف تئوریهای رایج اقتصاد باشد و تحلیل خطا داشته باشد. در این نقطه تحلیلگر باید با مطالعه دلایل این اشتباه، از آنها درس گرفته و سیستم جدیدی ایجاد کند. بدون چنین رویکردی معامله بر اساس عوامل بنیادین هرگز میسر نخواهد شد.
میتوانید قسمت قبل را از اینجا دنبال کنید.